شعرهای کوتاه
زندگی . به من نشان داده است که . افسانه ها . اگر چه حقیقی نیستند. اما جاودانه می مانند . ولی حقایق روزمره زندگی من اگر چه حقیقی هستند. جاودانه نمی مانند !. و فراموشی حقیقت . حرف تازه ای نیست . به همین خاطر است که گاهی کودکانه به افسانه ها دل می بندم. به آرزوهایم بال و پری می دهم تا در آسمان رویاها. پرواز کنند . شاید جاودانه شوند . اگر چه حقیقتی در کار نباشد. شاید افسانه ها تجلی بغض فرو خورده ی آرزوهای برآورده نشدنی انسانیت باشد. افسانه ای که سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده جاودانه خواهد ماند . چون قطره ای از دریای روح هر انسانی که آن را نق
ادامه مطلب ...در نگاه ات همه ی مهربانی هاست:قاصدی که زندگی را خبر می دهد. و در سکوت ات همه ی صداها:فریادی که بودن را تجربه می کند.
ادامه مطلب ...وقتی دوست داشتن میان من و تو نزدیک است. و حجم های خالی زندگی با نام من و تو پر نشد. وقتی سکوت می کنی. در برابر هر آنچه برای تو دارم. شاید تنها کلامی که ما را. به هم پیوند خواهد زد این باشد. "خداحافظ رفیق. !".
ادامه مطلب ...حرفهایم را تعبیر می کنیسکوتم را تفسیر. دیروزم را فراموشفردایم را پیشگوئی. به نبودنم مشکوکیدر بودنم مردد. از هیچ گلایه می سازی. از همه چیز بهانه. منکجای این نمایشم ؟.
ادامه مطلب ...سکوت یعنی یه حرف که تو دلمهیعنی یه اسم که رو لبامهیعنی یه شرم که تو چشامهیعنی یه آرزو که توی سینمهسکوت یعنی دوست دارم.
ادامه مطلب ...یک نفر همره باد. آن یکی همسفر شعر و شمیم. یک نفر خسته از این دغدغه ها. آن یکی منتظر بوی نسیم. همه هستیم در این شهر شلوغ. این کفایت که همه یاد همیم؟.
ادامه مطلب ...وقت هایی هست که جز به بودنت دلم رضایت نمیدهد حالا من از کجا تو بیاورم؟!.
ادامه مطلب ...هیچ کس باور نمی کندامااین قایق کاغذی ما را خواهد بردبه کومه ای دور دستکه پلکش را تنها رو به مِه باز می کندتا بی آنکه گونه ام گل بیفتدباز هم بخواهمت.
ادامه مطلب ...همین که با تمام خستگی اتهیچ دری راپشت سرت نبسته ای دنبال هر بادی که بیایم به تو می رسم . !.
ادامه مطلب ...همیشه ، فکر می کنم ،که تنها ، زندگی می کنم . با آنکه می دانم ، خدا را دارم . ولی ،با این احساس زیبا ، عمری ست ،زندگی می کنم . که من ،مثل خدا ،تنهایی را ، دوست دارم .
ادامه مطلب ...همه ی راه ها را خواهم پیمود. نگران مقصد نیستم. هرجا خستگی مرا باز دارد،. چشم های تو به یاریم برمی خیزد. بال هایم خسته نخواهد شد.
ادامه مطلب ...نیامدنت را بیشتر از امدنت باور دارم اما هنوز هر صبح هر شب ارزو میکنم که بیایی.
ادامه مطلب ...نوشته هایم را با مداد می نویسمکه هرجا ناخواسته نام تو را نوشتمبتوان پاکش کردچندگاهیست من فراموشت کرده اماما مدادم باز می نویسد نام تو را.
ادامه مطلب ...نه التماس میکنم نه خیره خیره نگاهت فقط آه میکشم و سکوت میکنم همین آه برای تمام زندگی ات کافیست.
ادامه مطلب ...نمیدانم چه گویم از دوریت از دلتنگیت. نمیدانم از کدام امید بگویم. نمیدانم از استرس چه گویم. اهای تویی که دلیل منی کجایی.
ادامه مطلب ...نمیدانم چرا !!! شاید خطا کردم و تو . بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی. نمیدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟!. ولی رفتی . بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید. و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد. وگنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت ،. تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود. و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت. و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.
ادامه مطلب ...نمیمیرد دلی کز عشق میگوید. و دستانی که در قلبی، نهال مهر میکارد. نمیخوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا. و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبیها. نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است.
ادامه مطلب ...نقشی که باران می زند بر خاک. خطی پریشان. از سرگذشت ِ تیره ی ابرست. ابری که سرگردان به کوه و دشت می راند. تا خود کدامین جویبارش خُرد. روزی به دریا بازگردانَد.
ادامه مطلب ...می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است ! تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!یکی دیروز و یکی فردا .
ادامه مطلب ...